اتفاقی که اخیراً در مصر رخ داد همه را مبهوت و نگران کرد؛ بهویژه حامیان و دوستداران حقیقی آزادی و دموکراسی، رئیسجمهوری که با آرای مردم و کاملاً به روش دموکراتیک برسر کار آمده و قرار است مدت 4 سال رئیسجمهور باشد؛ میبینیم بعد از یکسال به روشی غصبی و از طریق کودتا توسط ارتش با هماهنگی احزاب لیبرال مدعیان دمکراسی؛ به شیوهای کاملاً برنامهریزی شده ولی ناشیانه؛ را به دلایل واهی – نارضایتی گروههای قلیل ناهمگون که نسبت به تعداد حامیان رئیسجمهور منتخب خیلی کم هستند _ کنار گذاشته و هر آنچه را از قانون که با سازوکار دموکراسی و رأی مردم مصوب شده باطل اعلام میکنند؛ که این اتفاق واقعاً نگران کننده است.
البته چنین حوادثی زود گذرند؛ ولی بهعنوان نقاط ضعفی در پروندهی کودتاگران و در حافظهی تاریخ میمانند و تجربهی تلخ دیگری است که سرانجام آن شکست است ولی متأسفانه کودتاگران عبرت نمیگیرند. این کودتا فقط برای مدت کوتاهی – لکهی ابری که جلوی خورشید را گرفته- فضای حاکم بر مصر را امنیتی میکند و در آیندهای نزدیک اوضاع به روال قبلی برمیگردد. کودتای پرویز مشرف در پاکستان را دیدیم و حالا وضعیت نواز شریف نخستوزیر برکنار شدهی زمان کودتا را میبینیم! کودتای ارتش علیه دولت قانونی نجمالدین اربکان را در ترکیه دیدیم و امروزه شاگردان اربکان بر مسند قدرت را نیز میبینیم و ... میتوان گفت کودتا در پیشبرد دموکراسی فقط وقفهای کوتاه ایجاد میکند و نه چیزی دیگر!
سؤالی که ذهن مرا به خود مشغول کرده این است؛ آیا این کودتا بهترین روش برای پایان دادن به نزاعهای خیابانی بود؟ به گفتهی البرادعی باید به این وضعیت پایان میدادیم و در بین دو گزینه بد و بدتر؛ گزینهی بد را انتخاب کردیم؛ نه تنها این بیانات از نظر افکار عمومی جهان پذیرفته نیست، بلکه به نظر بسیاری از صاحبنظران روشی که انتخاب شد بدترین روش بود. به نظر نمیرسد این تصمیم به استقرار قدرت و ثبات سیاسی در مصر کمکی بکند! با توجه به اینکه کودتاگران برنامهای برای ثبات سیاسی مصر ندارند؛ نمیتوانند روندی منطقی به پایان اعتراضات مردم در میدان تحریر بدهند و...؛ بنابراین برای خروج از این وضعیت پیشآمده توسط خودشان؛ سرانجام ممکن است متوسل به زور شده و فضا را امنیتی کنند.
البته در این فراز و نشیبها برندهی نهایی اخوانالمسلمین هستند؛ چون سابقهی فعالیت موفق هشتاد ساله را در کارنامهی خود دارند. آنها فراز و نشیبهای زیادی را پشتسر گذاشته و توانستهاند طوری با حوادث تلخ روزگار روبهرو شوند و موضع بگیرند که نه تنها وضع بدتر نشده بلکه سرانجام به موفقیت و سربلندی ختم شده است؛ و آن هم ناشی از درسی است که از حسن البنا[1] گرفتهاند. ماهیت کودتا این است که یک نوع حکومت مستبد و دیکتاتور را بر سرکار میآورد که بایستی با وسایل و روشی با آن مبارزه کرد که؛ منجر به بدتر از آن نشود.[2]
بهعنوان نمونه میتوان به کودتای جمال عبدالناصر و حوادث پس از آن اشاره کرد که رهبران و اکثریت اعضای اخوان به زندان افتادند؛ آنها در زندانها بیکار ننشستند و فعالیت خود را از زندانها آغاز کردند بهطوریکه بعدها که از زندان آزاد شدند با کولهباری از تجربهی زندان؛ با نیرو و توان بیشتری وارد جامعه شدند.
در طول فعالیت اخوان المسلمین؛ تعداد زیادی از آنان به کشورهای دیگر تبعید و رانده شدند و در هر جا ساکن شدند، تشکیلاتی از تفکر اخوان را به راه انداختند؛ همانطوریکه حسن البنا در یکی از خاطراتشان بیان کرده است. مرد صالح هرجا که رود اثر نیکی از خود به جا میگذارد.[3]
در هر صورت اخوان در این مسیر، تجربههای زیادی کسب کردهاند و همانند یک سنگ خشن و تیزی که با آب باران حرکت کرده و در مسیر آنقدر سختی و زد و خورد با سنگهای دیگر داشته و با موانع و مشکلات مواجه شده است که وقتی در ساحل رودخانه کنار زده میشود هیچگونه خشنی و تیزی در آن دیده نمیشود و بهصورت سنگی صاف و زیبا درآمده است. امروزه اخوان نیز در دنیا نفوذ دارد؛ چون در هر موانعی که برایشان پیش آمده طوری رفتار نمودهاند که بهترین و شیرینترین استفادهی ممکن را از موقعیت نموده و دعوت خود را تبلیغ کردهاند.
راستی هدف اخوان چیزی جز آبادانی زمین و ایجاد شرایطی مناسب برای خدمت به مردم چیز دیگری نیست. در این راستا حکومت و قدرت سیاسی را بهعنوان وسیلهای میدانند که بتوانند در موقعیت بالاتر خدمت بیشتری به مردم داشته باشند. حال که این وضعیت پیشآمده و اجازهی خدمت بیشتر به راحتی ممکن نیست؛ بهترین فرصت برای مطرح نمودن افکار و دیدگاههای خود در میان ملتهای جهان است و با ادامهی حرکت مدنی و عاری از خشونت و تا حدودی کنار آمدن با وضعیت غصبی پیشآمده و تعامل با ارتش کودتاگر و احزاب دنبالهرو حرکات پوپولیستی و بلاخره با کسانی که علیه جامعهی مدنی ایستاده و در زمان یکسالهی زمامداری دکتر مرسی با خواستههای نامشروع حاضر به هیچگونه گفتگو نشدند؛ گرچه تعامل با این چنین افکاری سخت و ناراحت است ولی برای آینده مصر این گزینه مناسبتر است. البته رفتار اخوان تا کنون خیلی منسجم؛ دموکراتیک و سازگار با دیدگاه عمومی ملتها و بسیاری از کشورهای منصف جهان بوده است، به نظر میرسد مادامی که به آینده نگاه کنیم پیروزی اخوان در این کودتا خیلی بیشتر از ادامهی حکومت در سه سال دیگر بود؛ و اگر این اعتراضهای مدنی؛ به خشونت کشیده شوند به نفع هیچکس نخواهد بود.
چه نوع موضعگیری آنها را در این بحران حفظ میکند؟ و یا چگونه با این شرایط کنار بیایند تا به برنامه؛ نیروها و اندیشه خود روحیه بدهند؟ چکار باید بکنند تا اعضا و هواداران خود را راضی نمایند؟ راضی شدن به سهم خیلی کمی از قدرت غصبی بهتر است از مخالفت سرسختانه و درگیری که احتمال به خشونت کشیده شدن جنبش را نیز در پیدارد. این وضعیت مرا به یاد قرارداد پیامبر-صلى الله علیه وسلم- با کفار قریش میاندازد که همهی بندهای آن به ظاهر به ضرر مسلمانان بود، ولی اوضاع طوری رقم خورد، خودِ سران قریش خواهان لغو بندهای ناعادلانهی آن یکی بعد از دیگری شدند فقط اندکی صبر میخواهد که سپیدهدم نزدیک است.
کارهای خداوند بیحکمت نیست و ما که از بیرون حوادث را دنبال میکنیم و آن هم توسط رسانههایی که یکطرفه و به نفع کودتاگران اخبار را منعکس میکنند؛ فاجعه واقعاً بزرگ و دردناک است و معلوم نیست تا چه حدّ عمق دارد؟ که بایستی در آنجا بود و قضاوت کرد. ولی هرچند عمق فاجعه بزرگتر باشد و اخوانالمسلمین بتوانند اعتراضات مدنی خود را حفظ کنند، مطمئناً نتایج بزرگتری خواهند گرفت و در نزد جامعهی جهانی محبوبتر خواهند شد. که اگر این روند را ادامه دهند یعنی از یکطرف به اعتراضات مدنی خود ادامه داده و از طرف دیگر با حکومت نامشروع فعلی که با کودتا سرکار آمده؛ در قدرت شریک شوند به نفع آیندهی ملت خواهد بود. چون اگر در حکومت شریک باشند آسانتر میتوانند افکار عمومی را در جهت پیشبرد جامعهی مدنی و نهادینه نمودن دموکراسی پیش ببرند.
دموکراسی یک فرهنگ است و نهادینه کردن آن کار آسانی نیست و با شعار و ادعا بهدست نمیآید باید در صحنه بود و مبارزهی مستمر کرد. امروزه میبینیم کسانی در مصر مدعی دموکراسیاند؛ و خود را پیشرو میدانند ولی چون به روش دموکراسی نمیتوانند به حکومت برسند؛ دست به کودتا میزنند. کودتاگران؛ هم برنامهای برای ادارهی کشور نداشته و هم در اقلیت بوده و در درون از گروههای ناهمگنی که تنها وجه مشترکشان دشمنی با مرسی بود؛ بعید میدانم بتوانند حتی برای مدت کوتاهی کشور را اداره کنند مگر با زور سرنیزه. بنابراین ماهیت آنها برای افکار عمومی ملتهای مصر و جهان روشن شد و به زودی جایگاه خود را از دست داده و اعتماد عمومی ملتها به آنها سلب خواهد شد. به هر حال فرصت خوبی پیشآمده و نباید رهبران اخوانالمسلمین تحت تأثیر احساسات اعضا و هواداران قرار گیرند و در این مقطع حساس و بحرانی تصمیمی بگیرند که در آینده نیاز به هزینهی بالاتری باشد تا بتوانند به این جایگاه فعلی و خوشنامی که دارند برسند.
ارجاعات:
1.حسن البنا مؤسس و اولین مرشد کل اخوانالمسلمین
2. اصل اول ردیف 11 از اصول عشرین حسنالبنا: هر گونه بدعت و نوآوری در احکام دین که دارای دلیلی نمیباشد؛ گمراهی است و با آن با وسایل و صورتی که؛ منجر به بدتر از آن نشود باید مبارزه کرد و سعی در ریشه کن نمودنش نمود.
3. کتاب خاطرات حسنالبنا
نظرات
بدوننام
18 تیر 1392 - 11:13مقاله جالبی بود ممنون کاک سالم
حسن
19 تیر 1392 - 06:38جزاک الله خیرا مطلب خوبی بود ، اما مرسی اشتباهاتی داشت و این به ظاهر شکست مطمئنا مقدمه ای برای پیروزی های بزرگ خواهد بود.
افندی(جوانرو)
20 تیر 1392 - 09:11سلام کاک سلام زور سپاس ، در نوع تحلیلهای امروز از حوادث مصر مطالب شما جالب وواقع گرایانه بود . ممنون از اندیشه و قلم شما